معنی در یک جهت

فرهنگ فارسی هوشیار

یک جهت

‎ یک راستا، یک روی خودمانی، بی گمان (صفت) که دارای جهت واحدباشد، صمیم و خودمانی:. . . اما دوستان و یک جهتان بابا عبدل میگویند، بی تردید دارای نیت جزم: که ما بندگان مجموع در مقام خدمتکاری و طاعتگزاری یکدل و یک جهتیم.

لغت نامه دهخدا

یک جهت

یک جهت. [ی َ / ی ِ ج َ هََ] (ص مرکب) که دارای جهت واحد باشد. || یکتادل. صافی دل. یکدل. بی تردید و مصمم وبا نیت جزم: بر این عزم از دارالسلطنه ٔ هرات اوراق و احمال و خاصان و یک جهتان را همراه داشته متوجه صوب قیصار و میمنه و نواحی بلخ گردید. (لباب الالباب ص 529). که ما بندگان مجموع در مقام خدمتکاری وطاعت گزاری یکدل و یک جهتیم. (ظفرنامه ٔ یزدی). خاصان و یک جهتان را همراه داشته. (تذکره ٔ دولتشاه ص 529).

فرهنگ عمید

یک جهت

همراه و همدل، دارای یک قصد و نیت،

گویش مازندرانی

جهت

جهت

حل جدول

در یک جهت

هم سو


دارای یک جهت

همسو


جهت

سمت

سون

سو، ور، سمت، جانب، سون، طرف

فرهنگ معین

جهت

سوی، طرف، در علم جغرافی هر یک از جهات اربعه، روی، ناحیه، جمع جهات. [خوانش: (جِ هَ) [ع. جهه] (اِ.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جهت

راستا، روی

مترادف و متضاد زبان فارسی

جهت

جانب، سمت، سو، طرف، کرانه، بابت، جنبه، حیث، انگیزه، دلیل، سبب، علت

فارسی به عربی

جهت

اتجاه، توجیه، صله، فصل، نقطه، هدف، اِتِّجاهٌ

فارسی به ایتالیایی

جهت

versante

فارسی به آلمانی

جهت

Vektor [noun], Zielen

معادل ابجد

در یک جهت

642

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری